چالش کسب و کار نوپا
آمارها نشان میدهند که تنها حدود ۲۰ درصد از مشاغل جدید در اولین سال فعالیت خود زنده می مانند ونیمی از کسب و کارهای کوچک در پنج سال اول خود شکست می خورند. ۷۵ درصد از کسب و کارهای نوپا که کارشان را بدون تجربه قبلی آغاز کردهاند، در نهایت ناکام ماندهاند. اشتیاق، عنصر ضروری در کسب و کار است ولی نمیتواند سوددهی را تضمین کند. برای موفقیت، به آمادگی و نگرش ذهنی، استراتژی های موثر در کسب و کار و دانش مدرن در مدیریت نیاز دارید.
بیشتر کسانی که کسب و کار کوچک راه می اندازند در حقیقت کارآفرین نیستند! آنها در حقیقت تکنسین هایی هستند با حس کارآفرینی. این فرض که کسی که یک کار تخصصی را می فهمد می تواند کسب و کاری مربوط به آن تخصص را مدیریت کند، اشتباه است.
مایکل گربر، افسانه کار آفرینی
از مهمترین دلایل شکست، اینست که کار آفرینان درون کسب و کارشان فعالیت میکنند نه بر روی آن.
در حقیقت سه نفر برای موفقیت کسب و کار لازم هستند:
یک کارآفرین، کسی که چشم انداز را می بیند
یک مدیر، که تیم را رهبری کند
و یک تکنسین که کارها را انجام دهد
مشکل این است که بیشتر کارآفرینان، به عنوان هر سه این افراد کار را شروع می کنند.
علل شکست کسب و کارها
مشورت نکردن
ضرورت داشتن یک مربی که شما را از اشتباهات باز دارد، کاملا آشکار است. مزیت دیگر مشورت با حرفهایها این است که، آنها پیشترراههای جبران یا جلوگیری از اشتباهات را یاد گرفتهاند.
عدم توجه به نیاز بازار
بسیاری از افرادی که قصد شروع کسب و کار جدیدی دارند، تنها به احساسات خود توجه میکنند و اصلا نیاز بازار و مشتری را در نظر نمیگیرند. معمولا این کسب وکارها بعد از مدتی دچار شکست شده و از چرخه رقابت حذف میشوند.
عدم توجه به مشتری
توجه مناسب به مشتری باعث بازگشت آنها و وفادار شدنشان میشود. اگر به اندازهی کافی به مشتری نزدیک نشوید، فقط وقتی سراغتان میآیند که گزینهی دیگری جز شما نداشته باشند. عدم توجه کافی به مشتری، بسیاری از کسب و کارها را نابود کرده است.
تقلید از دیگران
بهتر است ایدههای خام خود را از طریق مشاورههای مناسب قوام بیاورید، و نقاط تمایز خود را نسبت به دیگران بازشناسید و بر اساس آن ایده های نوآورانه ای ارائه کنید. تقلید بدون مشورت به بنبست میرسد.
پیتر دراکر و جی آبراهام، از بزرگترین مغزهای کسب و کار و مدیریتی دوران ما، معتقدند که شکست یا موفقیت کسبوکار همه با دو عامل کلیدی شروع میشوند: نوآوری و بازاریابی.
نوآوری به معنای یافتن راهی بهتر برای برآورده کردن نیازهای مشتریان خود نسبت به دیگر رقباست. هر کسی می تواند برای مدتی پول در بیاورد. اما اگر میخواهید موفق شوید و این موفقیت را در طول سالها و دههها ادامه دار باشد. اگر میخواهید یک برند بسازید و در فضای رقابت همواره پیروز باشید، باید بطور مستمر، انتظارات مشتری در مورد ارزش را بالاتر ببرید؛ و این یعنی نوآوری مستمر.
فقدان تجربه
اگر بیتجربه باشید یا مدیریتتان خام و مبتدیانه باشد، کسب و کارتان محکوم به شکست است. هنگام شروع یک کسب و کار جدید، توصیه میشود از خدمات آدمّهای باتجربه در آن زمینه بهرهمند شوید.
نداشتن مدیریت مالی اصولی
اگر میخواهید در کسب و کارتان موفق شوید، باید حساب و کتاب هرریال را از درآمدتان داشته باشد. حتما برای خرجهایتان برنامهریزی دقیق داشته باشید، زیرا اگر میخواهید کسب و کارتان رشد کند، باید ۶۰ درصد از سودتان به کسب و کار برگردد. یکی دیگر از مشکلاتی که در همان آغاز، باعث تعطیلی کسب و کار میشود عدم تامین مالی یا کمبود بودجه است. بسیاری از کارآفرینان با راهاندازی کسب و کارشان با بودجهی عملیاتی ناکافی، مرتکب اشتباه مهلکی میشوند.
عدم رشد شخصی
پیشرفت در زمینهی مهارتهای رفتاری و ارتباطی یک ضرورت است. رسیدن به این مهارت دشوار و نیازمند نظم و دقت است. رسیدن به موفقیت بدون اصلاح و بهبود رفتارتان کار بسیار دشواری است. هیچکس در زندگی بدون خودسازی و افزایش دانش خود پیشرفت نکرده است. هرگز دست از یادگیری بر ندارید.
مکان نامناسب
نمیتوانید در جایی کسب و کارتان را آغاز کنید که نیازی به خدمات شما نداشته باشند. شیک و مد روز کردن کسب و کار باعث نمیشود آدمها نزدتان بیایند و به شما وفادار بمانند. پیش از انتخاب مکان تاسیس کسب و کار باید به خوبی آن منطقه را از لحاظ بازار بررسی کنید.
عدم تمرکز
ممکن است کارآفرینان به راحتی به دلیل مشغلههای جزئی بسیار زیاد از مسیر اصلی خود منحرف شوند. هر بار که تمرکزشان به یک سو جلب میشود، از قدرت تفکرشان کاسته میشود. یک کارآفرین یا تاجر خوب هرگز تمرکزش را از مسائل مهم و اولویتها بر نمیدارند. ولی برخیها گرفتار وسواس و کمالگرایی در مشغلههای جزئی میشوند که به راحتی میتوانند آنها را به افراد دیگر محول کنند. کارآفرین باید یاد بگیرد برخی کارها را به دیگران محول کند. کوتهبینی یک آدم وقتی آشکار میشود که گرفتار وسواسی شده باشد که به جای کیفیت به دنبال کمیت کار باشد. پرمشغله بودن به معنی سازنده و موثر بودن نیست.
ناامید شدن
این مهمترین دلیل شکست کارآفرینان در کسب و کار است. اگر پشتکار نداشته باشید؛ اگر مطالعه و تحقیق نکنید؛ اگر بعد از یک شکست بارها و بارها تلاش نکنید، شاید در کسب و کارتان موفق نشوید. اول باید بدانید رسیدن به نیمههای راه در کسب و کار هرگز به معنی موفقیت نیست.
برنامه ریزی ضعیف
شما باید تحقیق و برنامه ریزی تجاری انجام دهید. یک طرح تجاری شما را مجبور می کند پیشنهاد ارزش منحصر به فرد (UVP) خود را مشخص کنید (آنچه پروژه شما را از رقبای خود متمایز می کند)
اگر یک طرح تجاری موثر نداشته باشید، نمی توانید دیدگاه های خود را به درستی به تیم خود منتقل کنید. نه تنها داشتن یک طرح کسب و کار، بلکه داشتن یک برنامه استراتژیک برای کارآفرینان، برای ارتقای کسب و کار خود به سطح بعدی رشد، بسیار ضروری است. استراتژی در کسب و کار، به شما کمک می کند تا بر مراحل حیاتی چرخه کسب و کار، مانند اولویت بندی، تسلط پیدا کنید.
رشد انفجاری میتواند وسوسهانگیز باشد، اما عدم اولویت بندی به شیوهای آگاهانه یکی از بزرگترین دلایل شکست کسبوکارها است. شما باید تعادل مناسبی بین رشد و ایجاد زیرساخت ایجاد کنید.
ملاحظات مهم دیگر عبارتند از:
چه کسی مشتری شما را تشکیل می دهد؟
آنها چگونه محصول یا خدمات شما را خریداری می کنند-در فروشگاه ، آنلاین یا هر دو؟
برنامه بازاریابی شما چیست؟ مشتریان چگونه از کسب و کار شما مطلع خواهند شد؟
پیش بینی جریان نقدینگی شما چیست؟ سرمایه اولیه شما؟ ذخایر نقدی شما تا کجا شما را می برد؟
به یاد داشته باشید که هم در هزینه های کسب و کار و هم در هزینه های زندگی تصمیم بگیرید ، زیرا اکثر مشاغل در سال اول خود سوددهی ندارند.
پاسخ به این گونه سوالات در حالی که ایده تجاری شما هنوز در مرحله برنامه ریزی است به شما کمک می کند تا احتمال موفقیت محصول یا خدمات خود را افزایش دهید.
رشد ناپایدار
در تجارت ، کند و پیوسته بیشتر اوقات برنده مسابقه می شود. گسترش سریع ، که معمولاً مستلزم تأمین اعتبار از طریق وام مانند وام مشاغل کوچک است ، می تواند در صورت تغییر بازار و یا برخورد نادرست به نتیجه معکوس منجر شود.
تلاش برای شروع مشاغل بیشتر از آنچه که می توانید انجام دهید ، سرمایه در گردش شما را تخلیه می کند و معمولاً منجر به افت کیفیت می شود.
عدم فروش
هیچ چیز به اندازه نرسیدن به اهداف فروش خود به کسب و کار جدید آسیب نمی رساند. تنها راه اطمینان از رسیدن به اهداف فروش ، بدست آوردن بینش تحلیلی از داده های موجود و استفاده از آن برای اطلاع از استراتژی فروش است. یک سیستم فروش با کیفیت نقطه شروع خوبی است.
نداشتن جرات ریسک
درست است که محتاط عمل کردن ممکن است منجر به موفقیت شود، اما این خطر پذیری است که شما را از سایر رقبایتان متمایز میکند. در حقیقت هوشمندانه ریسک کردن پیش نیاز استفاده از فرصت ها است و باعث میشود فرصتهایی را به دستآورید که دیگران آنها را از دست میدهند.
نداشتن شبکه ای از روابط کاری
دسترسی به شبکهای حرفهای، متناسب با کارتان امکان دسترسی به مشتریان بالقوه، شرکتهای کاری، تامین کنندگان و حتی کارکنان را برای شما ایجاد میکند و میتواند شما را با سرمایه گذاران و مشاوران حرفهای نیز آشنا سازد.
عدم توجه به برند سازی
برند شما، هویت کسب و کار شماست و چه برای مشتریان جدید و چه مشتریان قدیمی مهم است. برند کسب و کار شما باید در تمام پیامهای بازاریابی – از محتوای وبسایت گرفته تا عکس بنر فیسبوکتان برجسته و مشخص باشد. زمانی که افراد برند یا لوگوی کسب و کار شما را میبینند، از زمینهی تخصصی شما و محتوای خدمات کسب و کارتان اطلاع پیدا میکنند و دربارهی مجموعهی ویژگیهای دریافتی از کسب و کارتان نظر پیدا میکنند.
نداشتن مزیت رقابتی
مزیت رقابتی یعنی کسب و کار یا محصول شما مزایایی بیشتر از رقبا برای مشتری داشته باشد. پس اگر محصول و یا خدمتی که ارائه میدهید به طور قابل توجهی متفاوت از رقیبتان نباشد، نظر هیچ کس را جلب نمیکند.
نداشتن تیم مناسب
یکی از دلایل شکست کسب و کارها در ایران، نداشتن تیم مناسب است. کار تیمی ضعیف و نبودِ هماهنگی میان اعضا باعث میشود تا نتوانید به درستی کارهای خود را پیش ببرید و همین امر موجب شکست شما در کسب و کارتان خواهد شد.
بازاریابی ضعیف
بازاریابی درست و اصولی یکی از اصلیترین دلایل موفقیت یک شرکت است. اگر نتوانید به درستی بازاریابی کنید، محکوم به شکست خواهید بود.
نسپردن مسولیتها به دیگران
یک کسب و کار به اندازه باور و نگرش رهبرش موفق می شود. توانایی تفویض اختیار کردن و اعتماد به دیگران یک ویژگی اساسی رهبری است. اگر فکر می کنید باید همه چیز را کنترل کنید، به احتمال زیاد در دراز مدت موفق نخواهید شد. تفویض اختیار یک مهارت ویژه و مهم برای مدیریت موثر یک کسب و کار است. واگذاری امور به شما کمک می کند که زمان خود را مدیریت کنید، انرژی خود را روی چیزهایی متمرکز کنید که بیشترین اهمیت را دارند.
رهبران بالقوه بر روی آینده کار می کنند.
نداشتن انعطاف پذیری
بسیاری از کسب وکارها بدلیل ناتوانی در انطباق با بازار در حال تغییر دچار شکست شدند. کار آفرین هایی که عاشق یک خدمت یا محصول می شوند و از تغییر جهت خودداری می کنند در صورت تغییر تقاضای بازار، احتمالاً شکست می خورند. کلید موفقیت بلندمدت در تجارت و زندگی انعطاف پذیری و تمایل به چرخش در مواقع ضروری است. شما نمی توانید در دنیایی که در هر لحظه در حال تغییر است، تغییر نکنید.
دیدگاه اشتباه
ذهنیت و نگرش ماست که واقعیت های ما در زندگی را می سازد. آنچه ما باور داریم بر آنچه که می توانیم بدست بیاوریم تاثیر می گذارد. بهعنوان کارآفرین، وقتی استراتژیهایی را برای تبدیل شکست کسبوکار به موفقیت میپذیریم، ذهنیت خود را از ذهنیت شکست به ذهنیت برنده تبدیل میکنیم.
فقدان چشم انداز کلان
جی آبراهام، استاد و مربی بازاریابی، عدم وجود یک چشم انداز بزرگ را بعنوان یکی از دلایل اصلی شکست کسب و کارها بر می شمارد.
داشتن چشم انداز بزرگ و وسیع، اهرمی قوی است که مدیران کسب و کارها را برای حرکت در دریاهای متلاطم کسب و کار، آماده می کند. به جای تطبیق رویاهای خود با اقتصاد، باید اهداف و رویاهای خود را مستقل از شرایط تعیین کنید و تمام خود را برای رسیدن به آنها وقف کنید.
نداشتن اشتیاق
وجود اشتیاق باعث میشود که انگیزه ای غیرقابل توقف برای رسیدن به اهداف خود پیدا کنید و شکستها را فقط در حکم درسهایی برای ادامه مسیر ببینید. با چنین روحیه ای جرات ریسک کردن پیدا میکنید.
سخن آخر
موفقیت در یک کسب و کار به مجموعهای از مهارتهای فردی، سازمانی و تخصصی نیازمند است و افزایش آگاهیها در زمینه ویژگیهای لازم برای رهبری یک ایده کسب و کار و درک واقعیات متغیر محیطی وتوانایی تطبیق مجموعه خود با این واقعیات از ضروریات پایدار ماندن در این عرصه است.